
معرفی اسم های زیبای پسرانه با حرف "ع"
آکاآپ: برای انتخاب اسم فرزندتان دقت کنید، اسم می تواند در شکل گیری شخصیت فرزندتان تاثیر گذار باشد. در این مقاله از مجموعه مقالات آکا, فهرست اسم های پسرانه که با حرف ع شروع میشود به همراه معنی با ریشه اسم های عربی ، عبری گرد آوری شده است. برای مطالعه تمامی اسامی در ادامه با ما همراه باشید.
معرفی اسامی عربی پسرانه با حرف ع
عِمادرضا
عِمادرضا : (عربی) از نامهای مرکب، ( عماد و رضا.
عِمادالدین
عِمادالدین : (عربی) 1- تکیه گاه کیش و آیین؛ 2- (اَعلام) 1) عمادالدین باکالیجار: شاه [415-440 قمری] دیلمی فارس، که کرمان و بغداد را هم تصرف کرد. با طغرل صلح کرد و دختر خود را به او داد؛ 2) عمادالدین پهلوان: اتابک لر بزرگ [626-646 ...
عِماد
عِماد : (عربی) 1- ستون؛ 2- (به مجاز) آن که بتوان بر او تکیه کرد، نگاه دارنده، تکیه گاه؛ 3- (اَعلام) عماد خراسانی: [عمادالدین حسن برقعی] متخلص به عماد از بهترین غزل سرایان معاصر.
علینقی
علینقی : (عربی) از نامهای مرکب، ( علی و نقی.
علیمهدی
علیمهدی : (عربی) از نامهای مرکب، ( علی و مهدی.
علیمرتضی
علیمرتضی : (عربی) از نامهای مرکب، ( علی و مرتضی.
علیمحمّد
علیمحمّد : (عربی) از نامهای مرکب، ( علی و محمّد.
عَلیم
عَلیم : (عربی) 1- دانا، آگاه، آن که عملش محیط بر جمیع اشیاء باشد؛ 2- یکی از نامهای باری تعالی.
علیصالح
علیصالح : (عربی) از نامهای مرکب، ( علی و صالح.
علیسینا
علیسینا : (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ی علی و سینا.
علیسا
علیسا : (عربی ـ فارسی) (علی + سا (پسوند شباهت))، مانند علی، علی وار.
علیحسن
علیحسن : (عربی) از نامهای مرکب، ( علی و حسن.
علیرضا (علیرضا)
علیرضا(علیرضا) : (عربی) از نامهای مرکب، ( علی و رضا.
علیپاشا
علیپاشا : (عربی ـ ترکی) از نامهای مرکب، علی و پاشا.
علیاصغر
علیاصغر : (عربی) 1- (علیِ اصغر به اضافه کسره) علیِ کوچک؛ 2- (اَعلام) فرزند حسین ابن علی ابن ابیطالب، فرزند شیرخوارهی امام حسین(ع) که در واقعهی کربلا شهید شد. [61 هجری].
علی عطا
علی عطا : (عربی) از نامهای مرکب، ، علی و عطا.
علی سان(علیسان)
علی سان(علیسان) : (عربی ـ فارسی) (علی + سان (پسوند شباهت))، مانند علی، علی وار.
علی حسین
علی حسین : (عربی) از نامهای مرکب، ، علی و حسین.
علی جواد
علی جواد : (عربی) از نامهای مرکب، ، علی و جواد.
علی احسان
علی احسان : (عربی) از نامهای مرکب، علی و احسان.
علی ابراهیم
علی ابراهیم : (عربی ـ عبری) 1- از نامهای مرکب، علی و ابراهیم؛ 2- (اعلام) علی ابراهیم [1126-1208 قمری] امین الدوله عزیزالملک خان بهادر نصیر جنگ علی ابراهیم خان، محقق هندی، نخست در شیخ پوره، سپس بعد از سفری به ایران در عظیم آباد ...
علی
علی : (عربی) 1- بلند، بلند بر آمده، بلند قدر؛ 2- بزرگ، شریف؛ 3- توانا؛ 4- کلان؛ 5- نامی از نامهای خدای تعالی؛ 6- (اَعلام) 1) حضرت علی(ع): (= حضرت امیر)، ابوالحسن علی ابن ابی طالب، [حدود 23 پیش از هجرت - 40 قمری] ...
علوان
علوان : (عربی) 1- بزرگان؛ 2- (اعلام) 1) نام پدر ضحاک که عجم ها به آن مرداس می گفتند. وی از پادشاهان عرب و برادر شداد ابن عماد بود؛ 2) علوان ابن حسین، دارای کنیه ی ابوالیسیر از محدثین؛ 3) علوان قیصر ابن یوسف ...
علاءالدین
علاءالدین : (عربی) 1- موجب بلندی آیین و کیش؛ 2- (اَعلام) 1) قهرمان یکی از افسانههای هزار و یک شب، پسر فقیری که به چراغ جادو دست مییابد و به کمک غول چراغ به آرزوهایش میرسد؛ 2) علاءالدین بهمن شاه: لقب حسن گانگو، شاه هند ...
عَلا
عَلا: (عربی) (در قدیم) بلندی مقام و مرتبه، بزرگی، رفعت.
عقیل
عقیل: (عربی) 1- خردمند و بزرگوار، عاقل و گرامی؛ 2- (اَعلام) [قرن اول هجری] فرزند ابوطالب و فاطمهی بنت اسد و برادر امیرالمؤمنین علی(ع).
عظیم
عظیم: (عربی) 1- بزرگ، کلان؛ 2- بسیار، فراوان؛ 3- با اهمیت، مهم؛ 4- از صفات و نامهای خداوند.
عطامحمّد
عطامحمّد: (عربی) از نامهای مرکب، ( عطا و محمّد.
عطاءالله
عطاءالله: (عربی) 1- بخشش و هدیهی خدا؛ 2- در اصطلاح عبارت است از چیزی است که از ناحیه حق بر بندگان فائض شود.
عطا
عطا: (عربی) 1- بخشیدن چیزی به کسی، بخشش، دهش، انعام؛ هدیه یا هر چیزی که به کسی بخشیده میشود؛ 2- (اَعلام) عطا ابن یعقوب: (= عطایی رازی) [قرن 5 هجری] شاعر ایرانی دربار غزنوی، سرایندهی دو منظومهی حماسی برزونامه و بیژن نامه.
عِصام
عِصام: (عربی) (در قدیم) 1- بند، ریسمان، طناب؛ 2- (به مجاز) حفظ، نگه داری؛ 3- (به مجاز) شرافت و شخصیت اکتسابی.
عسکر
عسکر : (معرب از فارسیِ لشکر)، لشکر، سپاه.
عزیزالله
عزیزالله: (عربی) گرامی و محبوب در نزد خدا.
عزیز
عزیز : (عربی) 1- آن که او را بسیار دوست بدارند یا برای او ارزش و احترام زیادی قائل باشند، گرامی، محبوب، دارای رفاه، عزت و احترام در مقابلِ ذلیل؛ 2- از نامها و صفات خداوند؛ 3- (در قدیم) دارای عظمت و احترام؛ 4- ...
عزتالله
عزتالله : (عربی) عزت خدا، ارجمندی خداوندی.
عِزالدین
عِزالدین : (عربی) 1- موجب کرامندی کیش و آیین، سبب عزت و ارجمندی دین؛ (اَعلام) 1) دومین سلطان مصر [648-655 قمری] از سلسلهی ممالیک بحری، همسر شجرةالدّر، که توسط غلامان همسرش کشته شد؛ 2) عزالدین حسین لر: نام دو تن از اتابکان لر کوچک. عزالدین ...
عرفان
عرفان : (عربی) 1- (در تصوف) مکتبی که وصول به حقیقت معرفت خداوند را از طریق ریاضت و تهذیب نفس و تأمل جستجو میکند؛ یکی از مراحل سلوک، معرفت؛ شناخت بر مبنای اصول مکتب تصوف؛ 2- (در قدیم) شناخت، آشنایی.
عَرفات
عَرفات: (عربی) (اَعلام) (= عرفه) دشتی در حدود 21 کیلومتری شرق مکه، در جنوب کوهی به همین نام، که حاجیان از ظهر تا غروب روز 9 ذیحجه را در آن میگرانند.
عرشیا
عرشیا : (عربی ـ فارسی) [عرش + ی (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت یا اسم ساز)]، منسوب به عرش، ، عرش.
عُدَی
عُدَی : (عربی) جاهای بلند، جاهای مرتفع.
عَدنان
عَدنان : (عربی) (اَعلام) نام یکی از اجداد پیامبر اسلام(ص) است که به فصاحت شهرت داشته.
عثمان
عثمان : (عربی) 1- جوجه هوبره؛ 2- (اَعلام) 1) عثمان ابن عفان [قرن اول هجری] سومین خلیفهی مسلمانان [23-35 قمری]، صحابی و داماد پیامبر اسلام(ص). در زمان او قرآن گردآوری شد. سرانجام در جریان یک شورش کشته شد. 2) عثمان نام سه تن از شاهان ...
عُبیدالله
عُبیدالله: (عربی) 1- بندهی کوچک خدا، بندهی خدا؛ (اَعلام) 1) عبیدالله ابن فاطمی: ملقب به مهدی، نخستین خلیفه [297-322 قمری] و بنیانگذار دولت فاطمی در مغرب آفریقا؛ 2) عبیدالله ازبک: فرمانروای ازبک [930-944 قمری]، که در زمان شاه تهماسب شش بار به خراسان تاخت ...
عَبید
عَبید : (عربی) بنده، فرمانبردار، مطیع.
عبدالهادی
عبدالهادی : (عربی) 1- بندهی خدای هدایت کننده، بنده ی خدای راهنما؛ 2- (اَعلام) 1) حاج ملاهادی بن مهدی، حکیم سبزواری [1212-1289 قمری] از مشاهیر فلاسفه و حکما و متألهین اسلامی اواخر قرن سیزدهم، اهل سبزوار، دانش آموخته ی مشهد و اصفهان معروف به ...
عبدالوهاب
عبدالوهاب : (عربی) 1- بندهی خدای بسیار بخشنده؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالوهاب البیاتی [1926-1999 میلادی] شاعر، ادیب و نویسنده ی عراقی و مشهورترین شاعر معاصر عرب، از پیشگامان شعر امروز به شمار می رود. در رشته ی زبان و ادبیات عرب تحصیل کرد سپس به ...
عبدالواحد
عبدالواحد: (عربی) 1- بندهی خدای یکتا و یگانه؛ 2- (اَعلام) نام بسیاری از اشخاص (سیاسی، علمی، ادبی و دینی) در تاریخ.
عبدالمهدی
عبدالمهدی : (عربی) 1- بندهی هدایت شده؛ 2- بنده ی مهدی؛ 3-(به مجاز) دوستدار و ارادتمند امام زمان(ع). [این نام به لحاظ تولا و دوستی با امام مهدی (ع) انتخاب می شود].
عبدالمنان
عبدالمنان : (عربی) بندهی خدای نیکی کننده و نعمت دهنده.
عبدالمَلِک
عبدالمَلِک : (عربی) 1- بندهی مَلِک (پادشاه). [مَلِک از نامهای خداوند]؛ 2- (اَعلام) 1) نام دو تن از امیران سامانی. عبدالملک اول: ششمین امیر سامانی [343-350 قمری]، پسر نوح اول؛ عبدالملک دوم: آخرین امیر سامانی [399 هجری]، پسر نوح دوم، که سلطان محمود خراسان را ...
عبدالمُعید
عبدالمُعید: (عربی) بندهی خدای بازگشت دهنده، بنده ی خدای بازگرداننده.
عبدالمُطلِّب
عبدالمُطلِّب : (عربی) 1- بندهی مُطَلِب؛ 2- (اعلام) عبدالمطلِّب بن هاشم، ابوحارث [حدود 127-45 قبل از هجرت] نیای پیامبر اسلام(ص) و رئیس قریش در جاهلیت، متولد مدینه، پرورده در مکّه. صاحب مناصب سِقایَه و رفادَه. وی نزدیک به 60 سال رئیس و فرمانروای مکّه ...
عبدالمحمّد
عبدالمحمّد : (عربی) 1- بندهی محمّد؛ 2- (به مجاز) دوستدار و ارادتمندِ حضرت محمّد(ص). [این نام به لحاظ تولا و دوستی با پیامبر اسلام(ص) انتخاب میشود].
عبدالمَجید
عبدالمَجید: (عربی) 1- بندهی خدای دارای قدر و مرتبهی عالی و گرامی. [مجید از نامها و صفات خداوند]؛ 2- (اَعلام) 1) نام دو تن از شاهان عثمانی. عبدالمجید اول: شاه [1255-1277 قمری] که در زمان او فرمان خط شریف گلخانه برای تأمین آزادیهای مدنی ...
عبدالمتین
عبدالمتین: (عربی) بندهی خدای خردمند و با وقار، بنده ی خدای دارای متانت. (متین از نام های خداوند).
عبدالماجد
عبدالماجد : (عربی) بندهی خدای بزرگوار، بنده ی خدای دارای مجد و بزرگی.
عبدالله
عبدالله : (عربی) 1- بندهی خدا؛ 2- (در تصوف) به معنی انسان کامل است؛ 3- (اَعلام) 1) عبدالله ابن عبدالمطلب: [حدود 554-579 میلادی] پدر حضرت محمّد(ص) پیامبر اسلام، که اندکی پیش از تولد وی بر اثر بیماری در مدینه وفات یافت؛ 2) عبدالله ابن ...
عبداللطیف
عبداللطیف : (عربی) 1- بندهی خدای نیکویی کننده؛ 2- (اَعلام) عبداللطیف: شاه [853-854 قمری] سلسلهی تیموریان، که پدرش الغ بیگ را کشت و جانشین او شد، ولی به زودی خود کشته شد.
عبدالکریم
عبدالکریم : (عربی) 1- بندهی خدای بزرگوار؛ 2- (اَعلام) عبدالکریم ریفی: [1882-1962 میلادی] میهن پرست و رهبر مراکشی، که با سلطهی خارجیان بر مراکش مبارزه کرد [1914-1926 میلادی]. سرانجام بوسیله نیروهای متحد فرانسه و اسپانیا شکست خورد و تبعید شد.
عبدالقادر
عبدالقادر : (عربی) 1- بندهی خدای توانا؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالقادر جزایری: [1223-1305 قمری] میهن پرست و رهبر الجزایری، که از سال 1248 تا 1264 با اشغالگران فرانسوی جنگید ولی سرانجام شکست خورد و تسلیم شد. او را به فرانسه بردند؛ 2) عبدالقادر گیلانی: ...
عبدالفتاح
عبدالفتاح: (عربی) بندهی خدای گشاینده.
عبدالغفور
عبدالغفور: (عربی) بندهی خدای آمرزنده.
عبدالغفار
عبدالغفار: (عربی) بندهی خدای بسیار آمرزنده.
عبدالعلیم
عبدالعلیم : (عربی) بندهی خدای دانا و آگاه.
عبدالعلی
عبدالعلی : (عربی) 1- بندهی علی؛ 2- (به مجاز) دوستدار و ارادتمندِ امام علی(ع). [این نام به لحاظ تولا و دوستی با امام علی(ع) انتخاب میشود].
عبدالعظیم
عبدالعظیم : (عربی) 1- بندهی خدای بزرگ؛ 2- (اَعلام) عبدالله ابن علی ابن حسین ابن زید ابن حسن ابن علی ابن ابیطالب از بزرگان آل علی معاصر امام محمّد تقی(ع) [قرن 2 هجری] معروف به حضرت عبدالعظیم یا شاه عبدالعظیم.
عبدالعزیز
عبدالعزیز : (عربی) 1- بندهی خدای گرامی؛ [عزیز از صفات و نامهای خداوند تعالی؛ 2- (اَعلام) 1) سلطان عثمانی: [1277-1282 قمری]، که در زمان او شورش و استقلال خواهی در بسیاری از سرزمینهای تابع گسترش یافت. سرانجام صدر اعظم مدحت پاشا، او را وادار ...
عبدالصمد
عبدالصمد : (عربی) 1- بندهی خدای بی نیاز؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالصمد بن ابراهیم، ابواحمد فارسی حُصری [762-765 میلادی] محدث . مُقری، معروف به قاریُ الحدیث اهل تبریز. وی در مکه دانش آموخت و در بغداد سکونت گزید و در همین شهر درگذشت. آثار ...
عبدالصاحب
عبدالصاحب : (عربی) 1- بندهی صاحب، بنده ی دارنده و مالک؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالصاحب دُجیلی (= ابن عمران) [1331-1362 قمری] ادیب و مورخ عراقی، اهل نجف. از آثار او: اَعلام العرب فی العلوم والفنون، شُعراء العُصُور، شُعراالعراق، الشُّعُربیَّة و شُعرائها، که همه چاپ شده ...
عبدالسمیع
عبدالسمیع : (عربی) بندهی خدای شنوا. (سمیع از نام های خداوند).
عبدالسلام
عبدالسلام : (عربی) 1- بندهی خدای مبرا از نقص و فنا. [سلام از نامهای خداوند]؛ 2- (اَعلام) [1926-1996 میلادی] فیزیکدان پاکستانی، بنیانگذار و رئیس مرکز بین المللی فیزیک نظری در تریست [1964 میلادی]. برندهی بخشی از جایزه نوبل فیزیک سال 1979 ، به خاطر ...
عبدالرضا
عبدالرضا : (عربی) 1- بندهی رضا؛ 2- (به مجاز) دوستدار و ارادتمندِ امام رضا(ع)؛ [این نام به لحاظ تولا و دوستی با امام رضا(ع) انتخاب میشود].
عبدالرشید
عبدالرشید: (عربی) 1- بندهی خدای هادی؛ 2- (اَعلام) عبدالرشید غزنوی: شاه سلسلهی غزنوی [441-444 قمری] پسر سلطان محمود. او پس از وفات برادر زاده اش مودود (پسر مسعود غزنوی) از زندان نجات یافت و به سلطنت نشست. پس از دو سال و نیم به ...
عبدالرزاق
عبدالرزاق: (عربی) 1- بندهی خدای روزی دهنده؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالرزاق باشتینی: نخستین امیر سربداران [737-738 قمری] از مردم باشتین، که به دست برادرش مسعود سربداری کشته شد؛ 2) عبدالرزاق دنبلی: متخلّص به مفتون [1176-1242 قمری] شاعر، ادیب و مورخ ایرانی از مردم خوی، ...
عبدالرحیم
عبدالرحیم : (عربی) 1- بندهی خدای مهربان؛ 2- (اَعلام) نام چند تن از شخصیت های ادبی و سیاسی در تاریخ.
عبدالرحمان
عبدالرحمان: (عربی) 1- بندهی خدای بخشاینده؛ 2- (اَعلام) 1) عبدالرحمان ابن عوف: [سال 44 پیش از هجرت -31 هجری] صحابی پیامبر اسلام(ص) و از نخستین مسلمانان؛ 2) عبدالرحمان شیرازی: [زنده در 566 هجری] پزشک مقیم حلب، مؤلف کتابهایی به عربی در باب تعبیر خواب ...
عبدالحی
عبدالحی : (عربی) 1- بندهی حی، که [حی] نامی است از نامهای خدای تعالی(هوالحی الذی لایموت)، بندهی خدای زنده؛ 2- (در عرفان) آن که مظهر و مجلای حیات سرمدیه حق و زنده به حیات ابدی حق باشد، که در حقیقت باقی به بقاءالله است ...
عبدالحمید
عبدالحمید : (عربی) 1- بندهی خدای ستوده؛ 2- (اَعلام) نام دو تن از شاهان عثمانی. 1) عبدالحمید اول: سلطان عثمانی [1187-1203 قمری] که علیرغم انعقاد پیمان صلح با روسیه ، نتوانست مانع زیاده طلبی آن شود و بار دگر جنگ آغاز شد؛ 2) عبدالحمید ...
عبدالحلیم
عبدالحلیم : (عربی) بندهی خدای بردبار.
عبدالحسین
عبدالحسین : (عربی) 1- بندهی حسین؛ 2- (به مجاز) دوستدار و ارادتمندِ امام حسین(ع)؛ [این نام به لحاظ تولا و دوستی با امام حسین(ع) انتخاب میشود]؛ 3- (اَعلام) عبدالحسین شرف الدین ابن یوسف عاملی موسوی دانشمند و متکلم شیعه در قرن 13و 14 هجری.
عبدالجلیل
عبدالجلیل : (عربی) 1- بندهی خدای بزرگوار؛ 2- (اَعلام) عبدالجلیل نصیرالدین ابوالرشید رازی دانشمند شیعه در قرن 6 هجری.
عبدالجبار
عبدالجبار: (عربی) 1- بندهی خدای قاهر؛ 2- (دراعلام) عبدالجبار علوی محمودی (زینبی علوی) از شاعران عهد محمود و مسعود غزنوی.
عبدالباقی
عبدالباقی : (عربی) 1- بندهی خدای جاوید؛ 2- (اَعلام) عبدالباقی تبریزی خوشنویس معروف قرن 11 هجری.
عبدالباسط
عبدالباسط: (عربی) بندهی خدای بسط دهنده و گسترش دهنده. (باسط از نام های خداوند).
عبدالاحد
عبدالاحد: (عربی) بندهی خدای یکتا و یگانه.
عباسعلی
عباسعلی: (عربی) از نامهای مرکب. ( عباس و علی.
عباس
عباس : (عربی) 1- (در قدیم) (صیغهی مبالغه)، اخمو، عبوس؛ 2- شیری که شیران از او بگریزند؛ 3- (به مجاز) بسیار شجاع و دلیر؛ 4- (اَعلام) 1) عباسِ بن علی، ابوالفضل: [قرن اول هجری] برادر ناتنی امام حسین(ع)، معروف به علمدار کربلا، قمر بنی ...
عِبادالله
عِبادالله: (عربی) بندگان خداوند.
عِباد
عِباد : (عربی) (جمع عَبد)، بندگان. [اگر عَباد / abbad/ تلفظ شود به معنی بسیار عبادت کننده میباشد].
عامِر
عامِر : (عربی)1- (در قدیم) آباد کننده، معمور، آبادان؛ 2- بسیار عمر کننده [تفألاً فرزندان خود را به این نام موسوم مینمودند].
عبدالحق
عبدالحق : (عربی) بندهی خدای راست.
عالی
عالی : (عربی) 1- بسیار خوب، دارای ارزش و اهمیت بسیار، مهم، والا، بزرگ؛ 2- (در قدیم) بلند، رفیع، مرتفع؛ 3-شاهانه، بزرگوارانه.
عاکِف
عاکِف : (عربی) 1- (در قدیم) آن که در جایی مقدس برای عبادت اقامت دائم داشته باشد، معتکف؛ 2- (به گونهای احترام آمیز) حاضر و مقیم.
عاقِل
عاقِل : (عربی) 1- آن که از سلامت عقل برخوردار است؛ 2- آن که عقلش خوب کار میکند؛ 3- دارای بهرهی هوشی بالا؛ 4- خردمند.
عاطِف
عاطِف : (عربی) 1- مهربان؛ 2- برگرداننده.
عاصِم
عاصِم : (عربی) 1- (در قدیم) نگهدارنده، محافظ؛ بازدارنده (از خطا)، منع کننده؛ 2- (اَعلام) 1) یکی از قُراء سبعهی [قاریان هفت گانه] قرآن؛ 2) نام یکی از یاران امام کاظم(ع).
عاصِف
عاصِف : (عربی) 1- (در قدیم) تند، سخت، شدید؛ 2- باد تند و شدید، تندباد.
عاشور
عاشور : (عربی) 1- عاشورا؛ 2- روز دهم ماه محرم که روز شهادت امام حسین(ع) است.
عارف
عارف : (عربی) 1- (در تصوف) آن که از راه ریاضت و تهذیب نفس و تفکر، به معرفت خداوند دست مییابد؛ 2- آن که نسبت به چیزی آگاهی دارد، شناسنده؛ 3- دانا، آگاه، دانشمند؛ 4- (اَعلام) [1261-1312 قمری] تخلّص ابوالقاسم قزوینی، شاعر و موسیقیدان ...
عادل
عادل : (عربی) آن که اعمال و رفتارش مطابق با عدالت، انصاف و قانون است؛ دادگر.
عابِس
عابِس : (عربی) 1- عبوس، اخمو، ترشروی؛ 2- (به مجاز) شجاع و بی باک؛ 3- (اعلام) 1) عابس مرادی [68 میلادی] از سرداران عصر اموی. در سال 49 به ریاست شرطة بصره رسید، سپس به جنگ دریایی گسیل شد و باز در سال 57 به ...
عابدین
عابدین : (عربی) (جمع عابد)، عابد.
عابد
عابد : (عربی) آن که بیشترین اوقات زندگیاش را به عبادت خدا و خلوت و مناجات با او میگذرانَد، عبادت کننده.
اسامی عبری پسرانه با ع
عیسی :
نام پیامبر مسیحیت
عمران :
آبادانی، آبادسازی، آبادی، توسعه، رونق، عمارت
عاد :
نام قومی که هود (ع) به پیامبری آنان برگزیده شد
عزرا :
نام کاهن و رهبر عبرانیان در زمان اردشیر پادشاه هخامنشی
عیسا :
نجات دهنده
عدن :
بهشت. بهشت زمینی