وقتی گالیله در اثر شکنجه و تهدیدات کلیسا مجبور شد به اشتباه خود پی ببرد و به صاف بودن کره زمین "اعتراف" کند، یکی از شاگردان گالیله به سمت او آمد و تف بر زمین انداخت و گفت: تف به سرزمینی که قهرمان ندارد.
گالیله در جواب گفت:
تف به سرزمینی که به قهرمان احتیاج دارد.


دیوان بلخ
دیوان بلخ کنایه از هر محضر یا مرجعی است که قضاوتش از روی منطق و عقل و در نتیجه بر اساس حق و عدالت نباشد..جمله ی «مگر اینجا شهر بلخ است؟» درست هم معنی با این عبارت است که می گویند: «مگر اینجا شهر هرت است؟» و چرا راه دور برویم، حتما ً همه ی ما این شعر را شنیده ایم که می گوید:


گنه کرد دربلخ آهنگری/ به ششتر زدند گردن مسگری
ازدیوان بلخ حکایت های مختلفی نقل کرده اند که همه خواندنی هستند از این قبیل:
حکایت :

مسافری در شهر بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی گورستان می برند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد می زند و خدا و پیغمبر را به شهادت می گیرد که « والله، بالله من زنده ام! چطور می خواهید مرا به خاک بسپارید؟»

اما چند ملا که پشت سر تابوت هستند، بی توجه به حال و احوال او رو به مردم کرده و می گویند: « پدرسوخته ی ملعون دروغ می‌گوید. مُرده !»

مسافر حیرت زده حکایت را پرسید. گفتند: «این مرد فاسق و تاجری ثروتمند و بدون وارث است. چند مدت پیش که به سفر رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضی بلخ شهادت دادند که ُمرده و قاضی نیز به مرگ او گواهی داد. پس یکی از مقدسین شهر زنش را گرفت و یکی دیگر اموالش را تصاحب کرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعای حیات می کند. حال آنکه ادعای مردی فاسق در برابر گواهی چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول نمی افتد. این است که به حکم قاضی به قبرستانش می‌بریم، زیرا که دفن میّت واجب است و معطل نهادن جنازه شرعا ً جایز نیست!»

سینما زمانى‌که به سرزمین ما ایران رسید، اسباب‌بازى ملوکانه‌اى در دست شاه قاجار بود. و اگر سفر مظفر‌الدین‌شاه به فرنگ در شروع قرن مصادف با نمایش برادران لومیر نمى‌شد. سینما در ایران چه سرنوشتى پیدا مى‌کرد؟ مظفرالدین‌شاه سینماتوگراف را مى‌بیند و دستور خرید آن را مى‌دهد و به ایران مى‌آورد تا از آن به‌طور خصوصى استفاده کند و سینما در پس پردهٔ حرم باقى مى‌ماند. سینما را مظفرالدین‌شاه وارد مملکت کرد؛ اما نه به قصد خدمت به ملتش؛ بلکه در جهت ارضاى ذهن تنوع طلب و نوجویش.

چهار، پنج سال بعد از ورود خصوصى سینما به ایران نمایش فیلم توسط میرزا ابراهیم خان صحاف‌باشى که سفر به اروپا را تجربه کرده بود، علنى مى‌شود. صحاف‌باشى که با کاربرد سینما آشنا شده بود، آن‌را به میان مردم برد، این تاریخ (۱۹۰۵) براى نمایش فیلم در ایران سابقه‌اى آبرومند و هم‌عصر با اکثر کشورهاى پیشرفتهٔ جهان ارائه مى‌دهد. کار نمایش فیلم بعد از فقط یک ماه بهم مى‌خورد و صحاف‌باشى در پى گرفتارى‌هاى مالى دستگیر و سپس تبعید مى‌شود و سرانجام به هند مى‌رود و حرکتش ناتمام مى‌ماند.
سینما زمانى‌که به سرزمین ما ایران رسید، اسباب‌بازى ملوکانه‌اى در دست شاه قاجار بود. و اگر سفر مظفر‌الدین‌شاه به فرنگ در شروع قرن مصادف با نمایش برادران لومیر نمى‌شد. سینما در ایران چه سرنوشتى پیدا مى‌کرد؟

بعد این باور بوجود آمد که کار سینما را باید خارجى‌ها برعهده گیرند و لذا فعالیت‌هاى سینمادارى را افراد غیر ایرانى شکل دادند. در کار فیلم‌سازى نیز وضع به همین منوال بود.

با انقلاب مشروطه مجدداً اولین مباشران سینما در ایران اسامى غیرایرانى داشتند: روسى‌خان (ایوانف)، آقایوف، اسماعیلوف، لوین و یاکوسبن. اولین ایرانى خالصى که نخستین فیلم ناطق را مى‌سازد، در آن‌سوى مرزها، در هند اجازهٔ کار پیدا مى‌کند.
مظفرالدین‌شاه سینماتوگراف را مى‌بیند و دستور خرید آن را مى‌دهد و به ایران مى‌آورد تا از آن به‌طور خصوصى استفاده کند و سینما در پس پردهٔ حرم باقى مى‌ماند. سینما را مظفرالدین‌شاه وارد مملکت کرد؛ اما نه به قصد خدمت به ملتش؛ بلکه در جهت ارضاى ذهن تنوع طلب و نوجویش.

از همان ابتدا، اقتباس و تقلید، ساختار سینماى ایران را دچار تشتت کرد و بنایى بدون استحکام، فکر، ذوق و سلیقه پى‌ریزى شد.

پیشگامان سینماى ایران هنر سینما را سال‌ها پیش در این ملک متولد ساختند، کسانى چون: آوانس اوگانیانس، عبدالحسین سپنتا، خان بابا معتضدی، ابراهیم مرادی، اسماعیل کوشان، محسن بدیع، احمد شیرازی، ساموئل خاچیکیان، مهدى امیرقاسم‌خانی، واهاک وارطانیان، آرمان، مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی، على حاتمی، بهرام بیضایی، نعمت حقیقی، فرخ غفاری، ابراهیم گلستان، عباس کیارستمی، امیر نادری، محمدعلى فردین، اسفندیار منفرزاده، بهروز وثوقی، روبیک منصوری، ناصر ملک‌مطیعی، سهراب شهید ثالث، پرویز کیمیاوی، محسن مخملباف، ابراهیم حاتمى‌کیا، رخشان بنى‌اعتماد، و انبوه زنان و مردان دیگرى که این هنر را کشف کردند، به بلوغ رساندند و گسترش بخشیدند.

در تمام این سال‌ها، سینما در هر دوره و زمانه‌اى به شکلى درآمد. گاه هنر ناب بود و گاه وسیلهٔ تبلیغ، گاه، اسباب تفریح و سرگرمى زمینه‌اى براى انتقال پیام. سینماى ایران در این سال‌ها انبوهى علاقمند را با خود همراه کرد.

امروزه دوربین و سینما که آن را صنعت تصویر نیز گفته‌اند، ابزارى است توانمند در دست هنرمندانى که
مى‌کوشند به نگریستن معناى تازه‌اى ببخشند.


sweetbane.com

منبع : بخش اطلاعات عمومی آکاایران
برچسب :